معنی مقدس و ممنوع

حل جدول

لغت نامه دهخدا

ممنوع

ممنوع. [م َ] (ع ص) نعت مفعولی از منع. منعشده. بازداشته شده. نهی شده. (از ناظم الاطباء).بازداشته شده. (آنندراج). بازداشته. محظور. ناروا.
- ممنوع الصرف یا ممنوع التصرف، غیرمنصرف. کلماتی که تنوین و جر نمی گیرند، مانند احمد و عثمان. رجوع به ترکیب غیرمنصرف ذیل کلمه ٔ غیرشود.
|| حرام. قدغن شده. محرم. (یادداشت مرحوم دهخدا): به حکم شرع قتل او ممنوع بود. (انوار سهیلی).


مقدس

مقدس. [م َ دِ](اِخ) بیت المقدس. قدس:
ز مقدس تنی چند غم یافته
ز بیدادداور ستم یافته.
نظامی(از گنجینه ٔ گنجوی ص 147).
چو بیدادگر دید خون ریختش
ز دروازه ٔ مقدس آویختش.
نظامی.
از او کار مقدس چو با ساز گشت
سوی ملک مغرب عنان بازگشت.
نظامی.
و رجوع به معجم البلدان و بیت المقدس و قدس شود.

مقدس. [م َ دِ](ع اِ) جای پاک و پاکیزه.(ناظم الاطباء).

مقدس. [م ُ ق َدْدَ](ع ص) پاک کرده.(مهذب الاسماء). به پاکی یاد شده. به پاکی خوانده شده.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاک و پاکیزه.(ناظم الاطباء). پاک و پاکیزه و منزه.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی.(قرآن 12/20). اذ نادیه ربه بالواد المقدس طوی.(قرآن 16/79).
وگرنه دل چه دریغ است از کسی که بود
هزار جان مقدس فدای جور و جفاش.
سنائی(دیوان چ مصفا ص 174).
تن را چه قبولی نهی آنجا که ز عزت
صد جان مقدس را آنجا خطری نیست.
سنائی(ایضاً ص 59).
درود و سلام و تحیات و صلوات ایزدی بر ذات و روح مقدس مصطفی و اهل بیت... او باد.(کلیله و دمنه). صلوات و تحیات و درود و آفرین از میان جان بواسطه ٔ سر زفان به روان مقدس و تربت مطهر... سید انبیا... باد.(اسرارالتوحید چ صفا ص 5).
مختلف خوابهاست کاین طبقات
زان مقدس جناب دیدستند.
خاقانی.
امروز بحمداﷲ... سیف الدوله والدین... وارث عهد محمود سبکتکین است و ذات مقدس جهاندار معظم اتابک اعظم...(منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 71).و همچنین سلام و تحیت و ثنا و محمدت فرماید رسانیدن به مجلس مقدس شیخ الشیوخ...(منشآت خاقانی ایضاً ص 509). کردگار یکی است که مبدع کائنات است و ذات او مقدس از آنکه او را در ابداع و ایجاد موجودات شریکی بکار آید.(مرزبان نامه چ قزوینی ص 97).
بار خدایا مهیمنی و مقدر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا.
سعدی.
- کتاب مقدس، از آغاز سِفْرِ تکوین تا آخر سِفْرِ رؤیا.(از اقرب الموارد).
|| مورد احترام(در بقعه ها). که دارای حرمت است: تربت مقدس سیدالشهدا: و بیشترشبها در میان آن درخت شدی که بر در مشهد مقدس هست وخویشتن بر شاخی از آن درخت افکندی...(اسرار التوحید چ صفا ص 34). بر در مشهد مقدس عمره اﷲ تعالی نشسته بود.(اسرارالتوحید ایضاً ص 40). || پارسا.(ناظم الاطباء). پارسا. آنکه از منهیات دوری کند: مؤمن مقدس.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

مقدس. [م ُ ق َدْ دِ](ع ص) پاک کننده.(مهذب الاسماء). پاکیزه کننده.(آنندراج)(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). || راهب.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء)(اقرب الموارد). || کشیش که تعمید دهد.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تقدیس کننده. آنکه خدای را به پاکی یاد کند: جواب داد... از آن روز باز که دست قهر ازلی درآمد و آن معلم ملکوت را از میان مقدسان و مسبحان بیرون برد و داغ لعنت ابدی بر جبین نهاد هیچیک از ما در صوامع قدس بر قرار خود بر سر امن و سکون ننشسته است.(مصباح الهدایه چ همایی ص 388).

فرهنگ فارسی هوشیار

ممنوع

باز داشته نا روا (اسم) منع شده بازداشته نهی شده: . . . } که بحکم شرع قتل او ممنوع بود حکم فرموده و بعد از سیاست پشیمان شد. ‎{ (انوار سهیلی)

فارسی به عربی

مقدس

بریء، قدیس، مقدس، منیع، موقر

عربی به فارسی

مقدس

مقدس , منزه وپاکدامن , وقف شده , خدا

مقدس , روحانی , خاص , موقوف , وقف شده

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ممنوع

بازداشته

کلمات بیگانه به فارسی

ممنوع

بازداشته

مترادف و متضاد زبان فارسی

ممنوع

غیرمجاز، غیرقانونی، قدغن، ممنوعه، منع‌شده، ناروا، نهی،
(متضاد) مجاز

واژه پیشنهادی

ممنوع

قدغن

معادل ابجد

مقدس و ممنوع

416

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری